به گزارش خبرنگار مهر، در بین هنرهای نمایشی تئاتر به دلیل زنده بودن و همنفس شدن با مخاطب تأثیرگذاری بیشتری دارد. مسئولین و مدیران تئاتری در کشورهای پیشرفته دنیا از این ویژگی تئاتر استفاده میکنند و به تقویت فرهنگ در اقشار مختلف جامعه و همچنین شناسایی و رفع معضلات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی اجتماع خود میپردازند.
از این رو برنامهریزی برای جذب مخاطب یکی از اصلیترین نکات مورد نظر در میان مدیران تئاتری است. به طور حتم تئاتر در مواجهه با تماشاگر معنای اصلی خود را یافته و تأثیرگذاریش نمایان میشود. به همین دلیل اجرای آثاری درخور و شایسته و درعین حال جذاب نقش بسزایی در جذب مخاطب به سالنهای تئاتری دارد.
اجرای آثاری که از طرف مخاطبان با اقبال مواجه میشود نه تنها در رشد و گسترش تئاتر بلکه در گسترده شدن طیف مخاطب تئاتر نیز تأثیرگذار است. متأسفانه تئاتر در ایران در اکثر مواقع با کمبود مخاطب همراه است و دلیل این امر از طرف مسئولان و مدیران تئاتری لوکس و فاخر شدن این هنر در سالهای گذشته عنوان شده که آن را تنها متعلق به بخشی از جامعه کرده است.
"خشکسالی و دروغ" از موفقترین اجراهای نمایشی در سال 88
البته این امر در سالهای اخیر کمرنگتر شده به گونهای که معاون هنری وزیر ارشاد و مدیر کل هنرهای نمایشی در نشستهای خود بارها پرداختن هنرمندان به موضوعهای مختلف را در صحنه تئاتر حرکتی مثبت برای عمومیتر شدن هنر تئاتر در ایران ذکر کرده و میکنند.
با این وجود دغدغه ورود تئاتر به سبد کالای فرهنگی اقشار مختلف جامعه همواره از طرف مسئولان، مدیران و برخی هنرمندان تئاتر مطرح بوده و هست. تئاتر در ایران به دلیل نداشتن امکانات لازم برای تبلیغات گسترده در سطح شهرهای مختلف به ویژه تهران با مشکلات متعددی روبرو است.
از جمله مهمترین این مشکلات این است که تا مخاطبان و تماشاگران تئاتری از اجرای نمایشهای مورد نظر مطلع شوند بیش از نیمی از تعداد اجراهای گروههای نمایشی پشت سر گذاشته شده است و در نهایت هم نمایشهای مورد استقبال مخاطبان بعد از 30 یا 45 اجرا به پایان میرسند.
شاید یکی از دلایل اجرای کم و تمدید نشدن اجرای نمایشهایی که مورد استقبال قرار میگیرند، بالا بودن متقاضیان اجرا به ویژه در تئاتر شهر است. در نگاه اول شاید این موضوع توجیهپذیر باشد ولی وقتی تعداد بسیاری از اجراهای تئاتر شهر مخاطب ندارند و در قرار دادن تئاتر در سبد کالای فرهنگی خانوادهها نیز تأثیر معکوس دارند، دیگر قابل توجیه نیست.
شعار مدیران تئاتری در سالهای اخیر حمایت از گروههای تئاتری بوده ولی این امر تنها در قالب یک شعار زیبا و جالب است و در عمل کمکی به تئاتر نمیکند و باعث بروز نتایجی منفی نیز میشود. این شعار و برنامهریزی اشتباه باعث شده آثار موفق که در جذب مخاطب با اقبال روبرو بودند جای خود را به آثاری بدهند که با بلیت میهمان هم نمیتوانند بخشی از سالن را پر کنند.
این موج سینوسی باعث میشود تماشاگران و مخاطبانی که با دیدن یک کار موفق جذب تئاتر شدهاند به این باور برسند که آثار موفق تئاتر بسیار معدودند یا اکثر کارهای تئاتری کارهایی غیر قابل فهم یا دارای موضوع سطحی و گاه کارگردانی یا بازیهایی غیر حرفهای هستند. از این رو این قشر از مخاطبانی که جذب تئاتر شدهاند در اندک زمانی از بدنه تئاتر کشور جدا میشوند.
شاید این به برنامهریزی اشتباه مدیران تئاتر بازمیگردد. در دورهای که بودجه تئاتر جوابگوی خیل عظیم متقاضیان نیست و باید با در نظر گرفتن همین بودجه از گروهها حمایت کرد و به فکر جذب مخاطبان و تبدیل تماشاگران بالقوه به بالفعل بود، اختصاص 100 میلیون تومان به اثری در سالن اصلی تئاتر شهر و فروش هفت میلیون تومانی آن بعد از 30 اجرا توجیهی ندارد.
اگر به جدول اجرای نمایشهای مختلف در سالنهای اصلی، چهارسو، سایه، قشقایی و کارگاه نمایش تئاتر شهر و همچنین تالار مولوی بیندازیم، شاهد اتفاقها و برنامهریزیهای جالبی خواهیم بود. اکثر آثاری که در این سالنها به صحنه میروند آثاری هستند که مخاطب نداشته و تنها مصرف کننده بودجه تئاتر هستند.
در حالی که آثار موفق و مورد پسند مخاطب که بدون تخصیص چند صد بلیت میهمان در هر اجرا اقشار مختلف اجتماع را به سالنهای تئاتر شهر یا مولوی میآورند و در اکثر موارد فروش گیشه این آثار از بودجه دریافتی گروه نمایشی نیز بیشتر است باید جای خود را به کارهای ناموفق و گاه سفارشی بدهند.
تنها توجیه مدیران این است که نمیتوانند عدهای را از اجرا محروم و باید از همه حمایت کنند. در برخی شرایط نیز تنها راه حل این مشکل را حرکت به سمت خصوصی شدن تئاتر و افزایش سالنها ذکر میکنند و پاسخهای فراوانی در قبال مشکلات مطرح شده از طرف کارشناسان و هنرمندان برجسته تئاتر میدهند که تمام این پاسخها تنها در حد یک حرف قابل قبول هستند.
با دیدن جدول اجرای نمایشها و آمار مخاطبان هر کدام از آنها این سئوال مطرح میشود که چرا باید آثاری 60 تا 100 میلیون تومان و حتی بیشتر بودجه دریافت کنند در عین اینکه سابقه کارگردان و گروه هنری نشان داده که قادر به جذب مخاطب و اجرای آثار مناسب نیستند.
چرا یکبار برای همیشه متولی تئاتر با برنامهریزی درست و قاطع به جای حرکات شعاری روند اجرای تئاتر و موفقیت آن در جذب مخاطب و تخصیص بودجه و بازپرداخت آن توسط گروههای موفق مشخص نمیکند؟ چرا سالن اصلی تئاتر شهر که ویترین تئاتر تهران و ایران است باید میزبان آثاری باشد که تنها مصرفکننده بودجه تئاتر هستند و مخاطب تئاتر را فراری میدهند؟
متأسفانه در تئاتر ایران کارهایی هم که حتی کمترین مخاطب مورد نظر را بسته به ظرفیت سالن مورد نظر ندارند به یک اندازه با آثار پرتماشاگر تئاتر به صحنه میروند. به زعم بسیاری از کارشناسان تئاتر و حتی هنرمندان برجسته تئاتری این روند و برنامهریزی جای تامل و بررسی بیشتر دارد و مدیران تئاتری باید برنامهریزی دقیقتر در این زمینه داشته باشند.
به زعم کارشناسان تئاتر افزایش اجرای آثار موفق در جذب مخاطب و برگشت بودجه تئاتری مؤثر خواهد بود و در این بین کم کردن تعداد اجرای آثار ناموفق در جذب مخاطب نیز میتواند به معیاری برای افزایش کیفیت و در نظر گرفتن ابعاد حرفهایتر تئاتر از طرف گروههای دیگر تبدیل شود.
نظر شما